ایران و پرتغال دو واحد سیاسی در جهان معاصر واقع در دو قاره متفاوت آسیا و اروپا هستند که دارای روابط دیرینه به قدمت قریب پانصد سال می باشند.شروع روابط تاریخی ایران و پرتغال در مقطعی قرار داشته که هر یک از دو کشور فصل مهمی از تاریخ خود را شاهد بوده اند. در ایران، سلسله صفویه پس از یک دوره طولانی نهصد ساله بعد از نابودی حکومت ساسانیان، با تشکیل یک حکومت متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار تسلط یافت. حکومت صفویه در ایران در سال 1501 میلادی با تاجگذاری شاه اسماعیل اول در تبریز شکل گرفت و این امر سرآغاز تشکیل سلسله ای شد که به مدت 223 سال بر سرزمین پارس حکومت کرد. یقیناً نقش پادشاهی صفویه در ایران بسیار شاخص بوده و با دوره پادشاهی های دیگر کاملاً متمایز بوده است.
همزمان با این برهه از زمان، پرتغال دوره اقتدار و عظمت خود را پشت سر می گذاشت. ماجراجویی دریانوردان پرتغالی و تکاپو برای اکتشاف سرزمین های جدید که از قرن پانزدهم آغاز شده بود در قرن شانزدهم به اوج خود رسید. اولین سرزمینی که پرتغالیها بدان دست یافتند بندر سئوتا(سال 1415) در شمال آفریقا بود. آنان سپس به سرزمین های وسیعی در آفریقا و آمریکا مسلط شدند. این روند در سالهای پایانی قرن پانزدهم و قرن شانزدهم ادامه یافت اما جهت آن به سمت شرق گرایش یافت.
پرتغالیها در سال 1498 به کلکته و در سال 1502 به بندر کوشین در سواحل هندوستان مسلط شدند. در سالهای بعد بندر گوا، بمبئی و سیلان تحت استیلای آنان درآمد. جزیره هرمز از جمله سرزمین هایی بود که در این روند از اشغال پرتغالیها مصون نماند. در سال 1507 آلفونسو آلبوکرک دریاسالار معروف پرتغالی برای اولین بار وارد جزیره هرمز شد. وی بار دیگر در سال 1514 مجدداً به هرمز حمله کرد و آن را به تصرف کامل خود درآورد و سیف الدین حاکم هرمز را به صورت امیر خراج گزار پرتغال در راس حکومت هرمز گمارد. پرتغالی ها از سال 1507 تا سال 1622 به مدت 115 سال بر هرمز تسلط داشتند تا اینکه شاه عباس صفوی در سال 1622 با کمک انگلیسی ها جزیره هرمز را از اشغال آنان خارج ساخت.
از علل اصلی ورود تقریبا بدون مقاومت پرتغالیها به هرمز و توقف 115 ساله در آن جا را می توان به مشغولیات دولت مرکزی ایران در جنگ با عثمانیها متوجه دانست. لذا زمانی که دولت مرکزی تا حدودی از جنگ با عثمانیها فارغ شد، گسیل نیرو به سوی جنوب را آغاز و دست پرتغالیها را در هرمز کوتاه نمودند. البته انگلیسیها که دیرتر از پرتغالیها به منطقه آمده بودند و اخراج پرتغال از منطقه خلیج فارس و هندوستان را در راستای منافع خود میدیدند در این خصوص به نوعی با اقدامات دولت مرکزی ایران موافق بودند.
پرتغالیها برای رفع خصومت و جلب حمایت دولت مرکزی ایران پیشنهاد همکاری بر علیه عثمانیها را مطرح نمودند لیکن این حربه آنها نیز کارگر نیفتاد.
حضور پرتغال در هرمز برای دهه ها نوعی همزیستی مسالمت آمیز و روابط تجاری با افراد بومی را همراه داشته که احتمالاً با کاهش درآمدهای تجاری، اختلافات به مرور شکل گرفته و رفته رفته به برخوردهای خشن پرتغالیها با افراد بومی انجامیده است. این موضوع به نوبه خود هسته های مقاومت را در بین افراد بومی شکل داده و پس از مدتی حمایت دولت مرکزی را نیز به دنبال داشت.
جالب توجه اینکه در دوره ای که هرمز تحت اشغال نیروهای پرتغالی بود و همانگونه که ذکر شد دورانی مهم از تاریخ خود را پشت سر میگذاشت، خود پرتغال مورد هجمه همسایه شرقی خود، اسپانیا قرار گرفت و به مدت شصت سال(1580 تا 1640 میلادی) ضمیمه خاک اسپانیا شد. در واقع در سال 1580، فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا به نام حفظ سلطنت پرتغال، آن کشور را ضمیمه خویش ساخت و در تاریخ پرتغال عنوان فیلیپ اول را گرفت. طی این مدت عمّال پرتغالی با حفظ نام کشور خود لیلکن زیر نظر اسپانیا در ایران و هندوستان فعالیت می کردند. اشغال پرتغال توسط همسایه شرقی اش، مشکلات و فساد دستگاه حاکم و مسلط بر پرتغال و طبعاً جزیره هرمز را فزونی بخشید و باعث ضعف بیشتر پرتغالیها گردیده نتیجه را برای رهانیدن هرمز از دست پرتغالیها توسط شاه عباس فراهم نمود.
حضور پرتغالیها در جزیره هرمز را می توان در علل و انگیزه های اصلی آنان در تهاجم به شرق جستجو کرد. تجارت و بازرگانی که خود معلول رویداد فتح قسطنطنیه توسط عثمانی ها در سال 1453 میلادی بود بهمراه بسته شدن مسیرهای خشکی و دریایی سنتی که در شرق مدیترانه و شمال شرقی آفریقا قرار داشتند، دستیابی به مسیرهای جدید را برای پرتغالیها مطرح نموده به عنوان یکی از انگیزه های اصلی پرتغالی ها در تلاش برای دستیابی به هرمز موثر بوده است.
در اسناد روابط دو کشور ایران و پرتغال آمده است که پرتغالیها بیش از هر چیز به تجارت ابریشم ایران توجه داشتند ولی تجارتشان به این کالای باارزش محدود نمی شد. آنان اسب ایران را در قبال طلا به هندوستان صادر می کردند و تا سیصد درصد از این تجارت سود می بردند. نقره، مروارید، مشک، عنبر، میوه جات خشک، غلات و کالاهای دیگر را نیز به هندوستان می فروختند و از هندوستان ادویه جات، دارو و برنج به ایران وارد می کردند. وضعیت امروز جزیره هرمز هرگز قابل قیاس با شرایط و اهمیت آن روزش نیست. جزیره هرمز در گلوگاه خلیج فارس قرار گرفته و بر تمامی تحرکات و فعالیت ها و گدر کشتی ها از آن منطقه نظارت و برتری داشته است. هرمز مهمترین جزیره کلیدی و راه تسلط بر منطقه خلیج فارس بوده و همین اهمیت، پرتغالیها را وسوسه نمود تا به آن جزیره دست اندازی کنند. مآلاً وقتی فساد پرتغالیها زمینه را برای تضعیف آنها فراهم نمود شاه عباس پادشاه مقتدر صفوی آنان را از جزیره هرمز بیرون راند، پرتغالیها هرگز نتوانستند دوباره به آن جزیره دست یابند.
علاوه بر تجارت، ترویج آیین مسیحیت و مبارزه با اسلام در ادامه جنگهای صلیبی یکی دیگر از انگیزه های پرتغالی ها برای حضور در جزیره هرمز برشمرده می شود. بنابراین حضور مذهبی و دینی کلیسای پرتغال در ایران از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. از قرن شانزدهم، ساخت اولین کلیسا در جزیره هرمز آغاز شد. اولین مسئول مذهبی پرتغال از فرقه ژزوئیتها بودند که بعدها فرقه آگوستینیو و کارملینهای پابرهنه جای آنها را گرفتند. این مامورین مذهبی نه تنها از نظر دینی، بلکه به ویژه از نظر فعالیتهای دیپلماتیک نقش بسیار مهمی را در روابط میان دو کشور ایران و پرتغال بر عهده داشتند. در سال 1528، کشیش پرتغالی به نام سیمون مورایش، که مسئول کلیسای هرمز بود، نامه هایی را به دربار پادشاه ایران ارائه کرد و اتحاد علیه ترکها را پیشنهاد نمود. در سال 1599، کشیش فرقه آگوستینیو، نیکولا دو ملو، در مسافرتی به ایران موفق شد تا یک مرکز کشیشهای آگوستینیائی را تاسیس کند. او همچنین صومعه ای را در اصفهان بنا کرد. از سال 1602 کشیشهای این فرقه، به نامهای آنتونیو دو گویا، ژرونیمو دا کروژ و کرشتوان دو اسپریتو سنتو در این صومعه حضور یافته و مستقر شدند. کمی پس از آن، در سال 1604، کشیشهائی به نامهای لوئیش پریرا دو لاسردا، بلشیور دوژ انژوش، گیبرم دو ژزوش، در ایران حضور یافتند و دوره جدید ارتباط دیپلماتیک و مذهبی را با ایران آغاز کردند. مسافرتهای دیپلماتیک کشیش پرتغالی به نام آنتونیو دو گویا بعنوان نماینده و سفیر پرتغال و هدایای وی به دربار شاه عباس باعث شد تا در سال 1608، یک سفیر ایرانی برای تحکیم مبارزات علیه ترکها به پرتغال اعزام گردد.
در راستای دو عامل فوق، جزیره هرمز با توجه به اهمیت موقعیت استراتژیکی و سوق الجیشی اش از یک سو، و قرارگرفتن در قلب جهان اسلام از سوی دیگر اهمیت فوق العاده زیادی برای پرتغالی ها یافت. به همین دلیل در سال 1507، دون مانوئل پادشاه پرتغال دستور اعزام نیروهای نظامی پرتغال به هرمز، تسخیر آن و ساخت یک قلعه در آن صادر نمود. او هنگام فتح هرمز ضمن ارسال نامه هایی برای سرحدات، کشورهای همسایه و کلیسای کاتولیک رم، از آن به عنوان افتخاری برای آئین مسیحیت یاد کرد. به همان ترتیب از دست دادن هرمز برای پرتغالی ها رخدادی بس ناگوار و ناخوشایند بود به گونه ای که آلفونسو آلبوکرک نایب السلطنه پرتغال در هندوستان بی درنگ حکم اعدام سیمون د ملو فرمانده هرمز به هنگام از دست دادن آن را به اطلاع فیلیپ سوم پادشاه وقت پرتغال رساند. همچنین پادشاه پرتغال خواستار توضیح کامل نایب السلطنه برای از دست دادن هرمز، اشد مجازات برای مقصرین این شکست و پاداش فراوان برای جان فشانان گردید. در عین حال، اندیشه تسخیر مجدد هرمز از ذهن پرتغالیها خارج نشد. اسناد این مجموعه نشان می دهد که نایب السلطنه برای فتح مجدد هرمز، تقویت نیروی دریایی و حمله به نیروهای انگلیسی و هلندی را پیشنهاد داده اما با موافقت پادشاه مواجه نشده است.
صرف نظر از علل و انگیزه های فوق الذکر، حضور یکصد و پانزده ساله پرتغالیها در جزیره هرمز و حضور آنان در قرون شانزدهم، هفدهم و هیجدهم میلادی در منطقه خلیج فارس مبنای روابط تاریخی ایران و پرتغال گردید.